دوره مجازی آموزش سبک زندگی و تفسیر قرآن کریم، به همت حجتالاسلام والمسلمین عبدالامیر سلطانی به بیان نکات تفسیری و سبک زندگی آیات قرآن به ترتیب صفحات قرآن میپردازد. آنچه در ادامه میخوانید نکات سبک زندگی و تفسیری صفحه چهلم قرآن کریم است:
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (سوره بقره، 247)
سران بنىاسرائيل چون دريافتند كه طالوت فرمانرواى آنها شده است، اعتراض كردند كه اولًا ما خود براى فرمانروايى از طالوت سزاوارتريم، و ثانياً او مال فراوانى ندارد. سران بنىاسرائيل دليلى بر شايستگى خود نياوردند، زيرا دليل آن روشن بود و آن چيزى جز اين نبود كه آنان از تبارى بودند كه پادشاهان بنىاسرائيل از ميان آنان برگزيده مىشدند، و طالوت از آن دودمان نبود.
در روايتى كه از امام باقر (ع) نقل شده آمده است كه: نبوت به خاندان «لاوى» و سلطنت به خاندان «يوسف» (ع) اختصاص داشت، و طالوت از تبار «ابْنيامين» برادرِ پدر و مادرى يوسف (ع) بود. تفسير قمى، (ج 1، ص 81).
سران بنىاسرائيل با اينكه پيامبرشان حضرت اشموئيل تصريح كرده بود كه طالوت برگزيده خداست، اعتراض كردند، زيرا آنان بر اين باور بودند كه خداوند پس از آنكه چيزى را مقرر كرد ديگر نمىتواند آن را دگرگون سازد، و چون خود مقرر كرده است كه فرمانروايى در دودمان يوسف باشد، از غير آن دودمان كسى را برنخواهد گزيد. قرآن اين عقيده را از قول آنان چنين حكايت مىكند: «و قالت اليهود يد اللّه مغلولة غلت أيديهم» و يهوديان گفتند: دست خدا بسته است. دستهاى خودشان بسته باد(مائده، 64). به همين جهت سران بنىاسرائيل در صحت سخن پيامبرشان ترديد كردند و از او نشانهاى بر درستى سخنش درخواست کردند و آن پيامبر آمدن «تابوت» را كه در آيه بعد آمده است نشانه درستى سخن خود دانست.
«و اللّه يؤتى ملكه من يشاء» این جمله بيانگر اين نكته است كه بخششهاى الهى را چيزى جز اراده او رقم نمىزند؛ از اين رو به هر كه بخواهد عطا مىكند و از هر كه بخواهد باز مىستاند. با اين حال، آنچه مىكند، خالى از حكمت و مصلحت نيست، لذا در بيان علت گزينش طالوت براى فرمانروايى، به حكمت آن تصريح كرده كه او هم از دانش برخوردار است و هم فردى نيرومند است، و اين دو در اداره امور و فرمانروايى كافى است.
همچنين در پايان آيه پس از آنكه خود را به «واسع» وصف كرد، وصف «عليم» را نيز به دنبال آن آورد تا به اين نكته اشاره كند كه هر چه مىكند و هر چه مىبخشد، از روى علم و آگاهى است و به كسانى كه درخور بخششاند آگاه است. پس نبايد تصور شود كه چون هستى و شؤون آن از آنِ خداست، هر كارى كه بخواهد هرچند گزاف و از مصلحت و حكمت تهى باشد انجام مىدهد، اين سخنى است كه دليل عقلى و نقلى آن را مردود مىشمرد.(1)
منابع:
1. سيدمحمدرضا صفوى، ترجمه قرآن براساس الميزان همراه با خلاصه تفسير الميزان، ص41.